۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

آیت‏الله امجد: وقتی رحم و مروت نباشد، انسان چه ارزشی دارد؟


خلاصه‏ای از مباحث استاد امجد در مورد تقوا

آیت‏الله محمود امجد، از اساتید برجسته اخلاق و عرفان، با اشاره به تفاوت حساب و کتاب از دید خداوند با آنچه در دید عموم ممکن است به نظر برسد گفت: آيا ارزش آن دختر جوان مسيحي كه به دورافتاده‏ترين نقاط آفريقا مي‏رود و مردم را به نام حضرت مسيح(ع) به بهداشت دعوت مي‏كند و آن‏ها را به دين علاقمند مي‏كند با من كه هر روز زيارت عاشورا و نماز شب هم مي‏خوانم، ولي به احدي رحم و مروت ندارم يكسان است؟ آنچه مسلم است اين است كه بايد درون اصلاح شود. اگر هدف اصلاح درون باشد، خداوند وسايل هدايت را فراهم مي كند. اينجانب اعتقاد داشتم حتي اين ماركسيست‏هايي كه در دوران انقلاب در تظاهرات شركت مي‏كنند، اگر كشته شوند بعید نيست شهيد باشند.


پایگاه اینترنتی دوستداران استاد امجد با اشاره به مباحث وی در مورد تقوا آورده است:

نبايد موضوع تقوي را با وسواس اشتباه كرد. وسواس نوعي بي‏تقوايي است. نبايد مسائل شرعي را به گونه‏اي مطرح كرد كه مردم به وسواس بيفتند. دين اسلام دين سمحه و سهله است. اسلام دين تعبد است. اصول دين تعقلي است، اما احكام تعبدي است. نبايد در اين موارد اينقدر سخت گرفت. انسان وسواسي اگر راست مي‏گويد بايد جلوي زبانش را بگيرد. تهمت مي‏زند، دروغ مي‏گويد، اما صد مرتبه خود را آب مي‏كشد! مردم آزاري نكن. تقوي يعني خدا داري!

خداوند هم خودش را اهل تقوي دانسته.در عرفان مي‏گويند تقوي از وقايه است يعني انسان بدي‏ها را به خودش نسبت دهد و سپر خدا شود. مانند حضرت ابراهيم كه فرمود و اذا مرضت فهو يشفين. او مريض شدن را به خدا نسبت نداد اما شفا يافتن را به خدا نسبت داد. اما شيطانِ بي‏ادب (روبه خدا) گفت: فبما اغويتني! يعني تو مرا گمراه كردي! درست است كه خداوند همه كاره است، اما هرچيزي را نبايد در گفتار به خدا نسبت داد، بايد ادب را رعايت كرد. به هرحال تقوي يعني وقايه، يعني خود را سپر خدا قرار دهد و بدي‏ها را به خودش نسبت دهد. مثلا: سبحانك اني كنت من الظالمين! يا در دعاي كميل مي‏گوييم: ظلمت نفسي! اين دعا خيلي عجيب است. علامت انسان متقي اين است كه خود را پست‏ترين مي‏داند اما مي‏خواهد كه برترين بشود. بزرگترين كاري كه شيطان با ما مي‏كند اين است كه ويروس خودبيني و خودخواهي را در مغز ما (وارد) مي‏كند. چرا محراب امام جماعت گود است؟ يعني امام جماعت مي‏گويد: من پايين‏تر از همه هستم و به خاطر نماز بقيه نماز مرا هم قبول كن! هيچ امام جماعتي نبايد خود را برتر از بقيه بداند، اگر برتر بداند ساقط است. علامت اصلي متقين اين است كه خود را پايين‏تر مي‏داند، اما مي‏گويد: واجعلني للمتقين اماما يعني مي‏خواهم برترين باشم. نقطه سقوط اين است كه خود را برتر از ديگران بداند و نقطه شروع حركت انسان موقعي است كه بفهمد پايين‏تر از بقيه است. با حرف و تعارف هم نمي‏شود. بايد بفهميم كه پايين‏تريم و گرنه ممكن است از تعريف و تمجيد ديگران خوشمان بيايد اما از روي تظاهر و براي خوب نشان دادن خود در جمع به كسي كه از ما تعريف كرده بگوييم از ما تعريف نكن! مثلا اينكه بگوييم الاحقر، اما خود را بالاتر از ديگران بدانيم درست نيست.

حساب دستگاه الهي با حساب‏هايي كه ما داريم متفاوت است. آيا ارزش آن دختر جوان مسيحي كه به دورافتاده‏ترين نقاط آفريقا مي‏رود و مردم را به نام حضرت مسيح(ع) به بهداشت دعوت مي‏كند و مردم را به دين علاقمند مي‏كند با من كه هر روز زيارت عاشورا و نماز شب هم مي‏خوانم، ولي به احدي رحم و مروت ندارم يكسان است؟ آنچه مسلم است اين است كه بايد درون اصلاح شود. اگر هدف اصلاح درون باشد، خداوند وسايل هدايت را فراهم مي‏كند. اينجانب اعتقاد داشتم حتي ماركسيست‏هايي كه در دوران انقلاب در تظاهرات شركت مي‏كنند، اگر كشته شوند بعید نيست شهيد باشند. به هر حال رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد. ما از اين جهت خيلي اميدوار هستيم كه مخالف خدا نيستيم و خدا هم ارحم الراحمين است. هر چيزي به جاي خودش. جوان بايد از گناهان گذشته خود استغفار كند و ديگر گناه نكند و پيرمرد هم بايد به لطف و رحمت بي‏منتهاي خدا اميدوار باشد. چيزهايي هست كه باعث عاقبت به خيري مي‏شود. به عنوان نمونه خدمت به بندگان خدا باعث عاقبت به خيري مي‏شود. چيزهايي هم باعث عاقبت به شري مي‏شود. تشخيص اينكه در كجا چه بايد كرد ظرافت‏هاي خاصي دارد. هيچ كس نبايد به خودش مغرور شود. انسان بايد همه را بهشتي بداند و خود را جهنمي و سعي كند تا خود را از جهنم نجات دهد و بعد به دنبال نجات مردم باشد.

ادامه این بیانات را در پایگاه اینترنتی دوستداران استاد امجد دنبال کنید.


هیچ نظری موجود نیست: